آیینه جام

آیینه جام

هدف از ایجاد این سایت ارائه عکاسیهای خودم وکمک گرفتن از دوستان خوب برای یاری رساندن من برای بهتر شدن این سایت و عکسها .با تشکر میرزاجانی

آخرین مطالب

در شهریور 1323زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد.
او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی (موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.
غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟ او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:
کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:
ای ایران ای مرز پرگهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم...

همانجا، خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می خواند و ظرف یک هفته، تصنیف "ای ایران" در یک ارکستر بزرگ اجرا می شود.

سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی [دانشکدۀ افسری فعلی] و در حضور جمعی از چهره‌های فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگی‌های آن، اول این است که تک‌تک واژه‌های به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمه‌ای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. زبان پاکیزه‌اى که هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژه‌اى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمى‌سازد.

دومین ویژگی سرود «ای ایران» در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌ای که تمامی گروه‌های سنی، از کودک تا بزرگ‌سال می‌توانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستان‌ها قابلیت اجرا داشته باشد.

و بالاخره سومین ویژگی‌ای که برای این سرود قائل شده‌اند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد، امکان می‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوان آن را اجرا کنند.

آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساخته‌های ماندگار «روح‌الله خالقی» است. ملودی اصلی و پایه‌ای کار، از برخی نغمه‌های موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده.

این سرود در اجرای نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهه‌های بعد خوانندگان مطرحی همانند «غلامحسین بنان» و نیز «اسفندیار قره‌باغی» آن را به‌صورت تک‌خوانی هم اجرا کنند.

در سالهای اولیه پس از انقلاب، این سرود برای مدت کوتاهی به‌عنوان «سرود ملی» از رادیو و تلویزیون ایران پخش می‌شد، اما بعدا چند سالی از رسانه‌های داخلی حذف شد تا در دهۀ اخیر که باز در مناسبت‌های مختلف تاریخی، آن را می‌شنویم.

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

سنگ کوهت دُر و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
برگو بی مهر تو چون کنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۰۰
میرزاجانی

روزی از یکی از بزرگان معماری دنیا پرسیدند 
معماری ایرانی یا یونانی ؟
گفت هر کس میخواهد بناهای باستانی را ببیند من توصیه میکنم اول بونان را ببیند و بعد ایران را
گفتند چرا ؟
گفت : اگر اول ایران را ببیند می تواند 2 بنا را که هر دو به یک کار می آمده است و در یک زمان و شاید به دست یک نفر هم ساخته شده باشد ببیند که شباهتی هم به یکدیگر ندارند . ولی در یونان بدون اغراق همه اتاقها یک مستطیل است که دو ردیف ستون در دو طرفش قرار گرفته است . البه نباید معماری یونان را کوچک شمرد بحث ما تنوع و هنر ایرانی است که در بناها به کار می رود مانند تخت جمشید که شاید الگویش کاخ های آشوری و... است اما این کجا و آن کجا
به راستی هم نگاه کنیم می بینیم ما چندان نمی توانیم چند بنا شبیه هم در سراسر ایران پیدا کنیم که یک کاربرد را داشته باشند ، به طور مثال شما این همه مسجد را نگاه کنید همیشه تفاوت هایی در معماری با هم داشته اند ، بناهای زمان ساسانی از قلعه ها بگیرید تا ... بناهای دوران صفوی و قاجار و در یک بنای بزرگ تاریخی حتا نمی توانید دو خانه کنار هم پیدا کنید که شبیه به هم باشد . پل ها و کاروانسراها و... اینها همه ریشه در هنر شناسی و زیبا شناسی ایرانی دارد معماری ما تا این حد تنوع دارد و باید همین هنر ایرانی را در خانه های نوین و مهماری مدرن نیز به کار ببریم چون تمدن ایرانی چیزی را از بین نمی برد آن را اصلاح میکند و برای مردم خوشایند میکند .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۵
میرزاجانی

خجسته‌ بر و بوم‌ ایران‌ زمین


خوشا مرز ایــران‌ عنبر نسیــم‌ ////که‌ خاکش‌ گرامیتر از زرّ و سیم‌
زمینش‌ همه‌ عنبر و مشک‌ ناب‌////بجــوی‌ انــدرش‌ آب‌ درّ خوشاب‌
فضایش‌ چو مینو برنگ‌ و نگار////به‌ یکسو زمسـتان‌ دگر سو،بهار
هوایش‌ موافــق‌ بـــه‌ هـر آدمــی‌////زمینـش‌ سراسر پـر از خرّمــی‌
گلاب‌ است‌ در جویبارش‌ روان////همـی‌ پیــر گــردد ز آبـش‌ جوان‌
به‌ هر سوی‌ این‌ ملک‌ با آفرین‌////یکی‌ بــوم‌ فـــرخنده‌ بینـی‌ گـــزین‌
گرازپارس‌گوئی‌بهشتی‌خوشست‌////همــه‌ مَرغِ آن‌ خرم‌ و دلکش‌ است‌
هوا خوشکوار و زمین‌ پر نگار////نه‌ سرد و نه‌ گرم‌ و همیشــه‌ بهار
چو پاکان‌ شیـــراز پاکی‌ نهــاد////نباشـد که‌ رحمت‌ بر آن‌ خاک‌ باد
کسی‌ کاندر آن‌ بوم‌ آباد نیســت‌////بکام‌ از دل‌ و جان‌ خود شاد نیست‌
به‌یک‌ سوی‌ اهواز مینوسرشت‌/////که‌ سبز است‌ و خرم‌ چو باغ‌بهشت‌
شکرخیز خاکی‌ نباشــد چنــان‌////که‌ زرتوش‌ بودش‌ یکـی‌ شارســان‌
دی‌ و آذر و بهمن‌ و فرودیــــن‌////همیشــه‌ پـــر از لاله‌ بینـــی‌ زمیــن‌
گر از مُلک‌ کرمان‌ سرایم‌ رواست‌////که‌ هندوستانی‌ خوش‌ آب‌ و هواست‌
در آن‌ مــرز فرخنـدۀ‌ ارجمنــــد////بهر ســال‌ زایــــد دو ره‌ گوسفنــــد
همان‌ زابل‌ از مصــر ارزنده‌تـــر////ز قنــوج‌ و کشمـــر فـروزنــــده‌تر
به‌ نزد کسی‌ کو بود فرهمنــــد////یکی‌ نیــل‌ کوچـــک‌ بود هیرمــــند
خراسان‌ ز چین‌ و ختن‌ خوشتر است‌////که‌ خاکــش‌ هماننــد مشک‌ تراست‌
همــــه‌ باغ‌ او بوستــــــان‌ نعــــم‌////همـــــه‌ راغ‌ او گلستــــــان‌ ارم‌
صفاهان‌ چنو در جهان‌ شهر نیست‌////ندانــد کــش‌ اندر جهان‌ بهر نیست‌
همــــه‌ ساله‌ خندان‌ لب‌ جویبـــــار////بکوه‌ اندرون‌ کبک‌ و گــــور شکار
نوازنده‌ بلبـــل‌ ببـــاغ‌ انـــدرون‌////گرازنــــده‌ آهـــو به راغ‌ اندرون‌
خوشا حال‌ آن‌ مرغ‌ دستانسرای‌////که‌ دارد در آن‌ بوم‌ فرخنده‌ جـای‌
نتنز و سو ترق‌ قهــــرود تـــار////بود خاکشان‌ همچـــو مشک‌ تتار
عروس‌ جهان‌ است‌ ملک‌ اراک‌////که‌ سرتاسرش‌ مشکبیز است‌ خاک‌
درخت‌ گل‌ و سبــــزه‌ آب‌ روان‌////طرب‌ آرد از بهـــر پیــر و جوان‌
هم‌ از عهد جمشید و کاوس‌ کـی‌////نبود ست‌ ملکــی‌ بخوبــی‌ چو ری‌
که‌ البرز کوه‌ است‌ جای‌ غبـــار////مکـــانِ فریـــدون‌ بـــا فـــرّ و داد
دگر آذر آبادگــان‌ کشـــوریست‌////که‌ بر روم‌ شامش‌ بسی‌ برتریست‌
گر آئــی‌ سوی‌ دشت‌ مازندران‌ ////پر از سبـزه‌ بینی‌ کران‌ تــا کران‌
همه‌ بوستانش‌ سراسر گل‌ است‌////بکوه‌ اندرون‌ لاله‌ و سنبـــل‌ است‌
زهی‌ خاک‌ ایران‌ که‌ از گاهِ‌ جم‌////مکــان‌ کـــرامت‌ همــی‌ بُد عجم‌
خجسته‌ برو بوم‌ ایران‌ که‌ شیر////همـــی‌ پرورانــــد گـــوان‌ دلیـــر
چنو مــرز با ارز آبــــاد باد////همیشـــه‌ بـر و بومــش‌ آبــاد باد
مرا تا چه‌ کردم‌ که‌ چرخ‌ بلند////از آن‌ خاک‌ پاکم‌ به‌ غربت‌ فکند
به‌ روم‌ از برای‌ چه‌ دادم‌ وطن‌////که‌ زندان‌ شد این‌ مُلک‌ برجان‌ من‌
خوشا روزگاران‌ پیشین‌ زمــان‌////کـــه‌ بودم‌ به‌ ایران‌ زمین‌ شادمان‌
چه‌ شد مایۀ هجـــر و آوارگـــی////کـه‌ این‌ چاره‌ جُستم‌ زبی‌چارگی‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۹
میرزاجانی
"دیرینگی ساعت آبی در ایران"
«کالیستنس» تاریخ‌نگار و فیلسوف یونانی (از شاگردان ارسطو) که در لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران همراه او بود، رویدادهای روز و مشاهداتش را پی در پی یادداشت می کرد. وی در یادداشتی که بعدها با آمارگیری‌های سال‌نامه‌ای پدیدار شد که متعلق به سپتامبر 328 پیش از میلاد (برابر با ٢٨ شهریور ماه) نوشته است، در اینجا (ایران)، در دهکده ها که آب را برحسب نوبت به کشاورزان برای کشاورزی می دهند، یک فرد از میان آنان (کشاورزان) انتخاب می شود تا بر زمان نوبت، پایش (:نظارت) داشته باشد. این فرد در کنارآبراه اصلی و جایگاه پراکندگی(:انشعاب) آن، میان کشاورزان، بر سکویی می نشیند وکاسه‌ای فلزی را که سوراخ بسیار ریزی در آن تعبیه شده است در ظرفی بزرگتر و پر از آب قرار می دهد که پس از پر شدن ظرف کوچک (یک بار و یا چند بار) که به آهستگی و بر‌حسب آمارگیری‌های پیشین ابعاد سوراخ آن صورت می گیرد، آب را قطع و آن را به جوی کشاورز دیگر باز می کند و این کارهمیشگی است و این وسیله (ساعت آبی)، دادگری را گسترده و کشاورزان را از درگیری و کشمکش بر سر آب بازمی‌داشت.
این تاریخ‌نگار در پایان این یادداشت افزوده است که این‌گونه نظم را تاکنون در چندین نقطه این سرزمین (ایران) دیده است و چاره‌اندیشی خوبی است. در بیشتر جاهای این سرزمین (ایران)، کشاورزان بر‌حسب توان خود دارای زمین کشاورزی هستند و این روش برای برداشت محصول بهتریاری‌دهنده بوده است.
این یادداشت کالیستنس این گمان را به وجود آورده که ایرانیان نخستین مخترع ساعت آبی بوده اند، یا یونانی ها؟
بسیاری از رخدادنگاران اروپایی سده‌های باستان نوشته اند که ساعت آبی از دهه 380 پیش از میلاد و از زمان افلاتون در یونان بکار رفته است. دیگر رخدادنگاران به این اندیشه شک کرده و بر‌این باورند که با وسایل ارتباطی آن دوران، امکان جابجایی اختراع، ساعت آبی از یونان به ایران در درازای 50 سال (زمان مشاهدات کالیستنس) واستفاده از آن میان کشاورزان (که دور از شهرها زندگی می کنند) برای بهره برداری دور از ذهن است
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۱
میرزاجانی

تو را نادیدن ما غم نباشد                       که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی              ولیکن چون تو در عالم نباشد

عجب گر در چمن برپای خیزی                 که سرو راست پیشت خم نباشد

مبادا در جهان دلتنگ رویی                  که رویت بیند و خرم نباشد

من اول روز دانستم که این عهد                 که با من بسته ای محکم نباشد

ندانستم که هرگز سازگاری                 پری را با بنی آدم نباشد

مکن یارا دلم مجروح مگذار                   که هیچم در جهان مرهم نباشد

بیا تا جان شیرین در تو ریزم                  که بخل و دوستی با هم نباشد

نخواهم بی تو یک دم زندگانی                 که طیب عیش بی همدم نباشد

نظر گویند سعدی با که داری                  که غم با یار گفتن غم نباشد

حدیث دوست با دشمن نگویم               که هرگز مدعی محرم نباشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۵۳
میرزاجانی

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۷
میرزاجانی

با من چه کرده است ببین بی ارادگی
افتاده ام به دام تو ای گل به سادگی

جای ترنج،دست و دل از خود بریده ام
این است راز و رمز دل از دست دادگی

ای سرو! ذکر خیر تو را از درخت ها
افتادگی شنیده ام و ایستادگی

روحی زلال دارم و جانی زلال تر
آموختم از آینه ها صاف و سادگی

با سکّه ها بگو غزلم را رها کنند
شاعر کجا و تهمت اشراف زادگی ....

شاعر : سعید بیابانکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۶:۱۴
میرزاجانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۵:۵۸
میرزاجانی


عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

عارف از خنده می در طمع خام افتاد

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد

این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود

یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید

کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم

اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد

چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار

هر که در دایره گردش ایام افتاد

در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ

آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد

آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی

کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است

این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد

صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی

زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۰۹:۲۸
میرزاجانی